در ادامهی دعای مکارمالاخلاق، امام زینالعابدین علیهالسّلام میفرمایند: «وَ أَعِزَّنِي». و به من عزّت ده.
عزّت در لغت
عزّت به معنای رفعت و بلندمرتبگی، در مقابل ذلّت قرار دارد و در اصل به معنای قوّت، شدّت و غلبه است. در واقع عزّت حالتی است که مانع از مغلوب و مقهور شدن میگردد. این کلمه از این کلام عرب گرفتهشده است: «أرضٌ عَزَازٌ»، یعنی زمین سخت و محکم. زمینی که بر اثر سختی و استحکامی که دارد، مغلوب هیچ بیل و کلنگی نمیشود و هیچیک از آنها در آن زمین اثر نمیکند. بنابراین عزّت حقیقی تنها از آن خداست، چراکه تنها اوست که مقهور و مغلوب هیچکس و هیچچیزی نمیشود. قرآن کریم در سورهی نساء آیهی 139 میفرماید: «الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً». کسانی كه كافران را به جاى مؤمنان، بهعنوان دوست خود انتخاب میکنند. آيا عزّت و آبرو را نزد آنان میجویند؟! با اینکه همهی عزتها از آن خداست؟![1]
«عزیز» از اسماء الهی
خالق تمام کائنات و آفرینش، الله تبارکوتعالی است. اوست که به تمام هستی وجود بخشیده و با عنایت و إنعام او موجودات از نعمت «بودن» بهره میبرند: «بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونَ». هستیبخش آسمانها و زمين اوست! و هنگامیکه فرمان وجود چيزى را صادر كند، تنها میگوید: موجود باش! و آن، فورى موجود میشود.[2] اگر لحظهای عنایت خود را دریغ کند، کافی است تا همگان معدوم شویم. با اشاره او پا به صحنهی گیتی نهادهایم و اگر اراده کند با اشاره او از میدان وجود محو خواهیم شد.
پرواضح است که با این توصیف، هر عاقلی شهادت میدهد که عزّت حقیقی تنها از آنِ خداست. هرگز مخلوقات را قدرتی نیست تا بر خالق خود که وجودشان وابسته به ارادهی اوست، غالب شوند. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرمایند: «كُلُ عَزِيزٍ دَاخِلٍ تَحْتَ الْقُدْرَةِ فَذَلِيلٌ». هر عزیزی که تحت قدرت (دیگری) باشد، ذلیل است.[3] نتیجه آنکه موجودات بهحکم اینکه همگی تحت قدرت لایزال پروردگار قرار دارند، محکوم به ذلّت در برابر او هستند و تنها عزیز علی الاطلاق، خداوند متعال است. «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ * إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ * وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ». اى مردم شما (همگى) نيازمند به خدایید. تنها خداوند است كه بینیاز و شایستهی هرگونه حمد و ستايش است * اگر بخواهد شما را میبرد و خلق جديدى میآورد * و اين براى خداوند مشكل نيست.[4] همه محتاج اوییم و او از همه بینیاز، پس همه در برابرش ذلیلیم و او عزیز بیمثال.
عزّت همواره از علم و قدرت سرچشمه میگیرد.[5] خدای سبحان منبع تمام فضائل است. علیم و قدیر دو نام از اسماء الهی هستند: «... إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ». (همانا) خداوند دانا و تواناست.[6] یعنی ذات مقدّسش علم است، ذات مقدّسش قدرت است. هر کس بهرهای از علم و قدرت دارد، از او دارد. بنابراین بدیهی است که همانطور که علیم و قدیر است، عزیز هم هست: «...إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ». خداوند قوى و شکستناپذیر است.[7]
به همین دلیل است که در آیات متعدّدی از قرآن مشاهده میکنیم که خداوند سبحان، تمام عزّت را تنها به ذات مقدّس خود نسبت داده است، از آن جمله فرموده است: «مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً ...». كسى كه خواهان عزّت است (بايد از خدا بخواهد چرا كه) تمام عزّت براى خداست.[8]
عزّت و ذلّت به دست خدا
همانطور که بیان شد، حال که تمام عزّت از آنِ خداست، هر که خواهان عزّت باشد، باید از او خواسته و در مسیر او بجوید. «قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ». بگو: بارالها! مالك حکومتها تويى. به هر كس بخواهى، حكومت میبخشی و از هر كس بخواهى، حكومت را میگیری. هر كس را بخواهى، عزّت میدهی و هر كه را بخواهى خوار میکنی. تمام خوبیها به دست توست تو بر هر چيزى قادرى.[9]
بنابراین در آیهی دیگری میفرماید: «يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ». آنها میگویند: اگر به مدينه بازگرديم، عزيزان ذليلان را بيرون میکنند. درحالیکه عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است ولى منافقان نمیدانند.[10] خداوند عزیز، انبیاء و مؤمنین را که در راستای اطاعت از فرمان او حرکت میکنند، از گنجینهی عزّت بیپایان خود متنعّم میسازد، به همین دلیل است که در طول تاریخ مشاهده میکنیم که عزیزترین افراد تاریخ، کسانی هستند که در مراتب قُرب پروردگار گوی سبقت را از سایرین ربودهاند. با توضیحی که تاکنون داده شد معنای دعای امام زینالعابدین علیهالسلام بهتر درک میشود: «وَ أَعِزَّنِي/ و به من عزّت ده». زیرا عزیز حقیقی خداست و تنها اوست که به دوستان خود عزّت میدهد.
از امام باقر علیهالسلام روایتشده است که فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَعْطَى الْمُؤْمِنَ ثَلَاثَ خِصَالٍ الْعِزَّ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْفَلْجَ[11] فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْمَهَابَةَ فِي صُدُورِ الظَّالِمِينَ». همانا خداوند تبارک و تعالی به مؤمن سه خصلت عطا کرده است: عزّت در دنیا و آخرت، و رستگاری در دنیا و آخرت، و هیبت در سینههای ظالمین.[12]
نقش اختیار انسان در عزّت و ذلّت
گفتیم عزّت و ذلّت به دست خداست، گروهی را عزّت میبخشد و برخی را ذلیل میکند. سؤالی در اینجا ذهن انسان را به خود مشغول میسازد و آن اینکه: پس در این میان نقش اختیار انسان چیست؟ آیا هر کس بهحکم آیات قرآن محکوم به عزّت و ذلّت است؟ به این معنا که خودش هیچ نقشی در عزیز بودن یا ذلیل بودن خود ندارد؟
در برخی از تفاسیر در پاسخ این سؤال، ذیل آیهی 26 از سوره آلعمران چنین آمده است: «ناگفته پيدا است كه منظور از اراده و مشيت الهى در اين آيه اين نيست كه بدون حساب و بیدلیل چيزى را به كسى میبخشد و يا از او میگیرد، بلكه مشيت او از روى حكمت و مراعات نظام و مصلحت و حكمت جهان آفرينش و عالم انسانيت است و گاه اين حکومتها به خاطر شایستگیها است، و گاه حكومت ظالمان هماهنگ ناشايستگى امّتها است».[13] بنابراین در این حقیقت که تمام عزّت نزد خدا و از آنِ اوست، تردیدی نیست، امّا اینکه چرا به عدّهای عزّت میدهد و از گروهی نیز آن را سلب میکند، باید بگوییم این خودِ افراد هستند که زمینههای عزّت و ذلّت را برای خود و حتّی جامعه فراهم میکنند. بهعنوانمثال کسی که طوق بندگی خدا را به گردن دارد و در زندگی به شیوهی اولیاء خدا اقتدا میکند، مشمول آیهی: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» شده و مستحقّ اعطای عزّت از ناحیهی پروردگار خواهد بود و بهعکس کسی که به دشمنان خداوند تمسّک نموده و زیر بار بندگی و اطاعت حضرت حق نمیرود، بستر طلوع انوار عزّت از جانب ربّ العزّة را در خود نابود کرده و بنیاد ظلم و ذلّت را در خود بنانهاده است.
این حقیقت بهمنزلهی مَثَل معروفی است که میگویند: باران و رحمت الهی از آسمان نازل میشود، قطرات پربرکت آن در خاک مناسب و مستعدّ، شکوفه و درختان میوه به بار آورده، ولی همین باران در شورهزار، جز خار محصولی نخواهد داشت. گناهِ رویش خار، به گردن باران نیست، بلکه این شورهزار است که استحقاق رویش شکوفه و درختان مُثمر را ندارد. خداوند متعال از عدل و تفضّل خویش، هرگاه دلی را مستحقّ عزّت دید، از خزانهی لایزال خویش به او عنایت خواهد کرد و هر کس که سزاوار آن نبود، خودش را محروم ساخته است. هر جا که نور تابید، نورانی میشود و هر جا که از درخشش آن خبری نیست، گریزی از ظلمت نخواهد بود. قرآن کریم فرموده است: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ ...». (آرى،) آنچه از نیکیها به تو میرسد، از طرف خداست و آنچه از بدى به تو میرسد، از سوى خود توست.[14]
شمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی/ ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست/ در باغ لاله روید و در شوره بوم خس[15]
امام حسین علیهالسلام نماد کامل عزّت
یکی از بهترین نمونههای عزّت، وجود مقدّس و ملکوتی حضرت ابا عبدالله الحسین علیهالسلام است، که تا صفحات تاریخ از کتابت مورّخین قلم میخورد، شخصیتی در عزتمندی چون او یافت نمیشود. او که با اقامهی شعار «هیهات منّی الذّلة»، عقول بشریت را حیران و شیدای خود ساخت. حضرت سیّد الشّهدا علیهالسلام در دعای عرفه به درگاه خدا عرضه میدارند: «... لَوْ لَا نَصْرُكَ لِي لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِينَ يَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَ الرِّفْعَةِ وَ أَوْلِيَاؤُهُ بِعِزِّهِ يَعْتَزُّونَ [يَتَعَزَّزُونَ] يَا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نِيرَ الْمَذَلَّةِ عَلَى أَعْنَاقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ ...». اگر یاری تو به من نبود، هرآینه جزء شکستخوردگان بودم. ای کسی که بلندمرتبگی و رفعت را مخصوص خود ساخته و دوستانش به سبب عزّت او، عزیزاند. ای کسی که ملوک و پادشاهان در برابرش، یوغ مذلّت به گردن انداخته و از دلیری و هیبت او در هراساند.[16]
وجوب حفظ عزّت
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِيلًا أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ [وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ][17] فَالْمُؤْمِنُ يَكُونُ عَزِيزاً وَ لَا يَكُونُ ذَلِيلًا ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ إِنَّ الْجَبَلَ يُسْتَقَلُّ مِنْهُ بِالْمَعَاوِلِ وَ الْمُؤْمِنَ لَا يُسْتَقَلُّ مِنْ دِينِهِ شَيْءٌ». همانا خداوند عزّ و جلّ اختیار تمام کارها را به مؤمن داده امّا به او اختیار نداده که ذلیل باشد (بنابراین حق ندارد عزّت نفس خود را خدشهدار نموده و مبدّل به ذلّت سازد)، آیا کلام خداوند عزّ و جلّ را نشنیدهای که میفرماید: [عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است]، پس مؤمن عزیز است و ذلیل نمیباشد. سپس امام علیهالسلام فرمودند: مؤمن از کوه عزیزتر و نیرومندتر است، (چراکه) کوه با ضربات تیشه کم میشود ولی مؤمن از دین او چیزی کم نمیشود.[18]
همچنین در جای دیگر حضرت چنین فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ كُلَّ شَيْءٍ إِلَّا إِذْلَالَ نَفْسِهِ». همانا خداوند تبارک و تعالی اختیار تمام کارها را به مؤمن داده بهجز اینکه خود را ذلیل کند.[19] آری مؤمن از سوی پروردگار مأمور است کاری نکند که عزّت خود را لکهدار سازد. حتّی مؤمنین مجاز نیستند به بهانهی تواضع، عزّت خویش را لگدکوب دیگران نمایند. تواضع حقیقتی است که باعث رشد عزّت انسان میشود، امام صادق علیهالسلام فرمودند: «مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَكَبَّرَ وَضَعَهُ اللَّهُ تَعَالَى». هر کس برای خدا تواضع کند، خدا مقام او را بالا میبرد، و هر کس تکبّر کند، خداوند او را خوار خواهد کرد.[20] پس هرگاه دیدیم که تواضع موجب تضعیف عزّت میشود، باید بدانیم که کار موردنظر تواضع نیست، بلکه خطایی است که در پوشش تواضع خود را آراسته است.
عامل عزّت افزایی
امّا حالا باید بدانیم چه چیزی موجب میشود تا خداوند بندهای را عزیز کند و از سوی دیگر چه چیزهایی موجب میگردد تا انسان ذلیل شود؟ روایات زیادی وجود دارد که عوامل عزّت افزایی را نام میبرد. ازجملهی این عوامل که در روایات نامبرده شدهاند، میتوان به این موارد اشاره کرد: حلم، اطاعت از خداوند و آنان که از سوی او ولایت دارند، تواضع و فروتنی در برابر حقیقت، صداقت، آزار نرساندن به مردم، تقوا، گذشت از بدی دیگران در حقّ خود، شکستهنفسی، باانصاف برخورد کردن با مردم، شجاعت، دست شستن از مواهب دنیا، قناعت، جهاد، قرآن، باهم بودن و اجتماع، نومیدی از دارائیهای دیگران (چشم ندوختن به آنها) و طمع نورزیدن، توکّل، صبر بر مصیبت، کمک به کسی که انسان را محروم ساخته، پیوستن و صله با کسی که از انسان جداشده، صدقه، زکات، کظم غیظ (فروخوردن خشم)، پاکی از بدیها، مراقبت از زبان (حفظ زبان از حرفهای ناپسند و اضافی)، حمایت از حق و ... .[21]
از بررسی روایات مختلف درمییابیم که یک علّت کلی و حقیقت مشترک، در تمامی روایات به چشم میخورد که عامل اصلی ارتقاء و افزایش عزّت در مؤمن میباشد، و آن چیزی نیست جز «اطاعت و بندگی خداوند متعال». اطاعت در انجام واجبات و ترک محرّمات و رعایت بایدونبایدهای اخلاقی که همگی از فرامین و دستورات خداوند متعال است. اینها مایهی عزّت انسان مؤمن و ترک آن موجب ذلّت فرد خواهد شد. امّا مرتبهی قویتر و سریعتر در افزایش عزّت، آن است که علاوه بر این، مؤمن در انجام مستحبّات و ترک مکروهات چه در حوزهی احکام شرعی و چه اخلاقی، کوشا باشد. که در این صورت بیشازپیش لایق اعطای عزّت از سوی پروردگار متعال خواهد بود.
بنابراین در راستای به دست آوردن عزّت از دو امر نباید غفلت ورزید: 1-دعا و تقاضا از درگاه رب العزّة، خداوند متعال. 2-تلاش برای اطاعت و بندگی هر چه بیشتر از خداوند سبحان.
خودآزمایی
1-عزّت در لغت به چه معناست؟
2-چهار مورد از عوامل افزایش عزّت را نام برید؟
پینوشتها:
[1] لسان العرب ج 5 ص 374/ مفردات الفاظ القرآن 563.
[2] سوره بقره/ آیه 117 (ترجمه مکارم).
[3] تحف العقول ص 215.
[4] سوره فاطر/ آیه 15 تا 17 (ترجمه مکارم).
[5] تفسیر نمونه ج 4 ص 170.
[6] سوره نحل/ آیه 70 (ترجمه مکارم).
[7] سوره حج/ آیه 40 (ترجمه مکارم).
[8] سوره فاطر/ آیه 10 (ترجمه مکارم).
[9] سوره آل عمران/ آیه 26 (ترجمه مکارم).
[10] سوره منافقون/ آیه 8 (ترجمه مکارم).
[11] الْفَلْجُ: الظفر و الفوز (مجمع البحرين ج 2 ص 323).
[12] الكافي (ط - الإسلامية) ج 8 ص 234.
[13] تفسیر نمونه ج 2 ص 490.
[14] سوره نساء/ آیه 79 (ترجمه مکارم).
[15] گلستان سعدی.
[16] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج 1 ص 343.
[17] سوره منافقون/ آیه 7.
[18] الكافي (ط - الإسلامية) ج 5 ص 63.
[19] همان.
[20] كامل الزيارات ص 271.
[21] مراجعه شود به کتاب میزان الحکمة ج 7 ص 364 تا 372.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده